حیــات ؟!

از یک جایی آدم دست و پا زدن را رها می کند. از یک جایی فقط تماشا می کند غرق شدن خویش را ... خیره می ماند ... ساکت می نشیند و باز تماشا می کند ... که چطور می گذرد و می گذرند ... از یک جایی به بعد حرف نمی زند ... گوش نمی کند ... تماشا هم نمی کند حتی! ...

[رونوشت]