احمـد شاملـو | 1

چراغي به دستم، چراغي در برابرم :

من به جنگ سياهي مي روم.


گهواره هاي خستگي

از كشاكش رفت و آمدها

باز ايستاده اند،

و خورشيدي از اعماق

كهكشان هاي خاكستر شده را

روشن مي كند.