قوانین ِ ول (!)

قانون صف:

اگر شما از يک صف به صف ديگري رفتيد، سرعت صف قبلي بيشتر از صف فعلي خواهد شد.



قانون تلفن:

اگر شما شماره اي را اشتباه گرفتيد، آن شماره هيچگاه اشغال نخواهد بود.



قانون تعمير:

بعد از اين که دست تان حسابي گريسي شد، بيني شما شروع به خارش خواهد کرد.



قانون کارگاه:

اگر چيزي از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترين گوشه ممکن خواهد خزيد.



قانون معذوريت:

اگر بهانه تان پيش رئيس براي دير آمدن پنچر شدن ماشين تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشين تان، ديرتان خواهد شد.

قانون حمام:

وقتي که خوب زير دوش خيس خورديد تلفن شما زنگ خواهد زد.



قانون روبرو شدن:

احتمال روبرو شدن با يک آشنا وقتي که با کسي هستيد که مايل نيستيد با او ديده شويد افزايش مي يابد.



قانون نتيجه:

وقتي مي خواهيد به کسي ثابت کنيد که يک ماشين کار نمي کند، کار خواهد کرد.



قانون بيومکانيک:

نسبت خارش هر نقطه از بدن با ميزان دسترسي آن نقطه نسبت عکس دارد.



قانون تئاتر:

کساني که صندلي آنها از راه روها دورتر است ديرتر مي آيند.



قانون قهوه:

قبل از اولين جرعه از قهوه داغتان، رئيس تان از شما کاري خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشيد.